بانک مسکن
بانک مسکن

بانک مسکن

چهل حدیث ورزشی

 (1)

قال رسول الله (ص):ان لربک علیکَ حقاً، وانَّ لجسدک علیک حقاً، ولاهلک علیک حقاً
 

 پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

پروردگار بر تو حقى دارد، وبدنت بر تو حقى دارد، وخانواده ات نیز بر تو حقى دارد.

بحار الانوار:  70 / 128

 


(2)

قال رسول الله (ص): 

خیر لهو المؤمن السباحة ، وخیر لهو المرأَة المغزل
 

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

 بهترین سرگرمى براى مرد با ایمان، شنا، وبهترین سرگرمى براى زن با ایمان ریسندگى است.

نهج الفصاحه:  319 / ح 1527

 


(3)

قال الإمام علی (ع):

من یعمل یزدد قوةً ، من یقصر فی العمل یزدد فترة
 

حضرت على (ع) فرمودند:

هر کس کار (بدنى ) کند قوى تر شده ، وهر کس در کار کردن کوتاهى نماید، ضعیف تر خواهد شد .

غرر الحکم:  5 / 204

 


(4)

قال الإمام الصادق (ع): 

ولاتسمنوا تسمُّن الخنازیر للذبح


امام صادق (ع) توصیه فرمودند:

از چاق شدن همانند خوکهایى که براى ذبح نگهدارى مى شوند ، بپرهیزید.

الکافى:  6 / 270 ، والحیاه:  4 / 206


(5)

قال الإمام علی (ع): 

یارب ، یارب ، یارب ، قو على خدمتک جوارحی


حضرت على (ع) در فرازى از دعاى کمیل عرضه مى دارد:


پروردگارا ! پروردگارا ! پروردگارا ! اعضاء وجوارح مرا ، در راه خدمت به خودت، قوى ونیرومند گران.

مفاتیح الجنان ، دعاء کمیل

 


(6)

قال الإمام السجاد (ع): 

اللهمَّ اعطنی ... الصحة فی الجسم والقوة فی البدن


امام سجاد (ع) در دعاى ابو حمزه ثمالى عرضه مى دارد:

خداوندا ! سلامتى در جسم وتوانایى بدنى به من ارزانى فرما !

مفاتیح الجنان، دعاء ابو حمزه ثمالى

 


(7)

قال الإمام علی (ع):

 اقوى الناس ، اعظمهم سلطاناً على نفسه


حضرت على (ع) فرمودند:

در بین مردم آن کس از همه قوى تر است که تسلطش بر هواى نفس خویش، بیشتر باشد.

غرر الحکم:  2 / 436

 


(8)

قال الإمام علی (ع):

اقوى الناس من قوى على غضبه بحلمه


حضرت على (ع) فرمودند:

در بین مردم، آن کس از همه توانا تر است که بر فرو نشاندن خود، به واسطه حلم وبردبارى اش، توانا باشد.

غرر الحکم:  2 / 435

 


(9)

قال رسول الله (ص): 

الخیر معقود بنواصی الخیل الى یوم القیامة


رسول الله (ص) فرمودند:

خیر وخوبى تا روز قیامت به پیشانى اسب گره زده شده است.

تفسیر مجمع البیان:  4 / 475 ، وتفسیر صافى:  4 / 298

 


(10)

قال الإمام الباقر (ع): 

ان رسول الله (ص) سابق بین الخیل، واعطى السوابق من عنده


امام باقر (ع) فرمود:

رسول خدا (ص)، مسابقه اسب دوانى ترتیب داد وجوایز آن را از مال خویش پرداخت.

وسائل الشیعه:  13 / 351

 


(11)

قال الإمام السجاد (ع): 

ان رسول الله (ص) اجرى الخیل وجعل سبقها اواقی من فضة


امام زین العابدین (ع) فرمود:

رسول خدا (ص) در مسابقه اسب دوانى اسب دوانید وجایزه اش را چندین آق [آق نوعى واحد سنجش است وبه معنى یک دوازدهم رطل است](ترجمه منجد الطلاب) از نقره قرار داد.

وسائل الشیعه:  13 / 350


(12)

قال رسول الله (ص):

ان الله یحب الرجل القوی


رسول گرامى اسلام فرمود:

خداوند متعال انسان قوى ونیرومند را دوست دارد.

بحار الانوار:  64 / 184


(13)

قال رسول الله (ص):

 ( طوبى لمن اسلم وکان عیشه کفافاً وقواه شداداً)
 

پیامبر اکرم (ص) فرمود:

خوشبخت کسى است که اسلام را پذیرفته وبه قدر معاش خود در آمد دارد وقواى بدنش نیرومند است.

بحار الانوار:  72 / 67

 


(14)

قال رسول الله (ص):

 حق الولد على والده ان یعلمه الکتابة والسباحة والرمایة وان لا یرزقه الا طیباً وان یزوجه اذا بلغ )
 

رسول اکرم (ص) فرمود:

حق فرزند (پسر) بر عهده پدرش این است که به او نوشتن، شنا کردن وتیراندازى را آموزش دهد وروزى او را تنها از راه حلال وپاکیزه تهیه نماید.

نهج الفصاحه:  293 / ح 1394


(15)

قال الإمام الصادق (ع):

الرمی سهم من سهام الاسلام

 

امام جعفر صادق (ع) فرمود:

تیراندازى خود، تیرى از تیرهاى اسلام است (اگر مسلمانان، تیراندازان خوبى باشند، مى توانند بادشمنان اسلام مبارزه کنند ودشمن نیز از آن ها خواهد ترسید وفکر حمله به آنها را به مغز خود راه نخواهد داد).

وسائل الشیعه:  13 / 348


(16)

قال الإمام علی (ع):

وسر البردین ، وغور بالناس ورفه فی السیر


حضرت على (ع) فرمود:

در بامداد وعصر که هوا خنک است راه پیمایى کن ودر وسط روز که هوا گرم است مردم را (براى استراحت وآسایش) باز دار وآهسته بران (تا ناتوانان نیز بتوانند همراه توانایان بیایند).

نهج البلاغه فیض الاسلام:  نامه 12 / 856


(17)

قال رسول الله (ص):

 الا انَّ القوة الرمی، الا ان القوة الرمی


پیامبر گرامى اسلام (ص) فرمود:

آگاه باشید (یکى از مصداق هاى) (قوة) (در آیه:  واعدوا لهم ما استطعتم من قوة) همان تیراندازى است، آگاه باشید (قوة) همان تیراندازى است.

بحار الانوار:  103، الحیاه:  5 / 71 به نقل از تفسیر مجمع البیان.


(18)

قال الإمام علی (ع):

ثمرة الشجاعة الغیرة


حضرت على (ع) فرمود:

غیرت ، ثمره ، وحاصل شجاعت وقهرمانى است.

غرر الحکم:  3 / 328


(19)

قال رسول الله (ص):

من ترک الرمی من بعد ما علمه رغبة عنه فانها نعمة کفرها


کسى که پس از یاد گرفتن تیراندازى، از روى میل ورغبت آن را ترک کند، نعمتى از نعمت هاى خدا را کفران نموده است.

میزان الحکمه:  4 / 182


(20)

قال الإمام علی (ع):

شجاعة الرجل على قدر همته


حضرت على (ع) فرمود:

شجاعت انسان متناسب با همت او ست.

غرر الحکم:  4 / 181


(21)

قال رسول الله (ص):

 الخیر کله فی السیف وتحت ظل السیف

پیامبر اکرم (ص) فرمود:

همه خوبى ها در شمشیر وزیر سایه شمشیر است.

تهذیب الاحکام:  6 / کتاب جهاد


(22)

عن الإمام الصادق (ع):

فی قول الله تعالى (واعدوا لهم ما استطعتم من قوة) قال:  سیف وترس


امام صادق (ع) در تفسیر فرموده
:

 خداوند متعال آنچه قوه وتوان دارید براى (مقابله با) آنها مهیّا سازید فرمودند: منظور از قوه) شمشیر وسپر است.

بحار الانوار:  103 / 191


(23)

قال رسول الله (ص):

علیکم بالرمی فانه من خیر لهوکم


رسول خدا (ص ) فرمود:

به تیراندازى روى آورید، زیرا یکى از بهترین سرگرمى هاى شما است.

میزان الحکمه:  4 / 183


(24)

قال رسول الله (ص):

 ان ابواب الجنة تحت ظلال السیوف


رسول خدا (ص) فرمود:

درهاى بهشت زیر سایه شمشیرهاست.

نهج الفصاحه:  115 / ح 576


(25)

قال الإمام علی (ع):

واذا قویت فاقو على طاعة الله ، واذ ضعفت فاضعف عن معصیة الله


حضرت على (ع) فرمود:

وهرگاه توانا بودى، بر طاعت وبندگى خدا توانا باش واگر ناتوان بودى از معصیت ونافرمانى خدا ناتوان باش.

نهج البلاغه فیض الاسلام:  1268


(26)

قال رسول الله (ص):

علموا ابنائکم السباحة الرمایة


پیامبر خدا (ص) فرمود:

به پسرانتان شنا وتیراندازى را آموزش دهید .

نهج الفصاحه:  413 / ح 1955


(27)

قال الإمام علی (ع):

 کل قوی غیر الله سبحانه ضعیف


حضرت على (ع) فرمود:

هر نیرومندى جر خداوند سبحان، ضعیف وناتوان است

(پس به زوربازو وسایر توانایى هایتان مغرور نشده واز آن سوء استفاده نکنید).

غرر الحکم:  4 / 536


(28)

قال رسول الله (ص): 

الهوا والعبوا فانی اکره ان یرى فی دینکم غلظة


رسول خدا (ص) فرمود:

تفریح وبازى کنید زیرا دوست ندارم در دین شما خشونتى دیده شود.

نهج الفصاحه:  105 / ح 531


(29)

قال الإمام علی (ع):

ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق واعمها فی العدل


حضرت على (ع) فرمود:

کارى که باید بیش از هر کار دوست داشته باشى، میانه روى در حق است وهمگانى کردن آن در برابرى ودادگرى.

نهج البلاغه فیض الاسلام:  نامه 53 / 996


(30)

قال الإمام علی (ع):

فارح فیه بدنک وروح ظهرک


حضرت على (ع) فرمود:

اول شب (قبل از مبارزه) تن ومرکبت را آسوده گذار.

نهج البلاغه فیض الاسلام:  وصیت 12 / 856


(31)

قال الإمام علی (ع):

لاتقاتلن الا من قاتلک


حضرت على (ع) فرمود:

جنگ مکن مگر باکسى که باتو بجنگد.

نهج البلاغه فیض الاسلام ، نامه 12 / 856


(32)

قال الإمام علی (ع):

لو تمیزت الاشیاء لکان الصدق مع الشجاعة


حضرت على (ع) فرمود:

اگر اشیاء دسته بندى شوند بدون شک صدق وراستى باشجاعت وقهرمانى همراه خواهد بود.

غرر الحکم:  5 / 118


(33)

مر النبی برجلین کان یتصارعان فلم ینکر علیهما

پیامبر اکرم (ص) از کنار دو مرد که بایکدیگر کشتى مى گرفتند عبور نموده، آنها را سرزنش نکرد

اولین دانشگاه وآخرین پیامبر 14 / 285


(34)

قال الإمام علی (ع):

لاتکن قویاً على ضعیف


حضرت على (ع) فرمود:

براى افراد ضعیف ، قوى مباش (وبه آنها زورگویى وستم مکن).

غرر الحکم:  6 / 436


(35)

قال رسول الله (ص):

المؤمن القوی خیر واحب من المؤمن الضعیف


پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

شخص با ایمان قوى ونیرومند از شخص با ایمان ضعیف بهتر ودوست داشتنى تر است.

الاسلام والطب:  ص 263


(36)

عن الإمام الصادق (ع) عن آبائه قال (ع):

 دخل النبی ذات لیلة بیت فاطمة (ع) ومعه الحسن والحسین (ع) فقال لهما النبی (ص):  قوما فاصطرعا . فقاما لیصطرعا ، وقد خرجت فاطمة(صلوات الله علیها) فی بعض خدمتها فدخلت فسمعت النبی (ص) وهو یقول:  ایّهنْ یاحسن ! شدّ على الحسین فاصرعه.
فقالت له:  یا ابه واعجباه ، اتشجع هذا على هذا ؟ تشجع الکبیر على الصغیر؟فقال لها:  یابنیة، اما ترضین ان اقول انا:  یاحسن شد على الحسین فاصرعه ، وهذا حبیبی جبرئیل یقول:  یاحسین شدّ على الحسن فاصرعه؟ )


امام صادق (ع) به نقل از پدران بزرگوارش مى فرماید:

شبى پیامبر گرامى اسلام (ص) به خانه فاطمه (ع) وارد شد . امام حسن وامام حسین (ع) نیز (که در سنین کودکى بودند) به همراه ایشان بودند. آن حضرت خطاب به آن دو فرمود:  بپا خیزید وبایکدیگر کشتى بگیرد.
آنها نیز برخاسته وبه کشتى گرفتن پرداختند حضرت فاطمه (ع) که براى انجام کارى از اتاق خارج شده بود وارد شد ومتوجه شد که پیامبر اکرم (ص) امام حسن (ع) را تشویق نموده ومى فرماید: حسن ! بپّر ، حسین را محکم بگیر وبه زمین بزن .
با تعجب عرض کرد: پدر جان ! این بسیار عجیب است که شما حسن را تشویق مى کنید تا حسین را شکست دهد ! چگونه شما پسر بزرگتر را تشویق مى کنید تا پسر کوچکتر را شکست دهد؟!
پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: دختر جان ! آیا تو راضى نمى شوى من بگویم: حسن! حسین را به زمین بزن) در حالى که دوستم (جبرئیل) اینجا ایستاده ومى گوید: اى حسین ! حسن را محکم گرفته وبه زمین بزن) ؟!

بحار الانوار:  103 / 189


(37)

قال الإمام علی (ع):

 کونا للظالم خصماً وللمظلوم عوناً


حضرت على (ع) در وصیت خویش خطاب به امام حسن وامام حسین (ع) فرمود:

   همواره دشمن ظالم ویاور مظلوم باشید.

نهج البلاغه فیض الاسلام:  نامه 47 / 977


(38)

قال رسول الله (ص): 

لا قوة کغلبة الهوى ... ولا قوة کردّ الغضب


 پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

 هیچ قوه اى همانند غلبه بر هواى نفس .. وهیچ توانى مثل برگرداندن (وفرونشاندن) خشم نیست.

بحار الانوار:  78 / 165


(39)

وخرج رسول الله (ص) یوما وقوم یدحون حجراً ، فقال:  اشدکم من ملک نفسه عند الغضب


روزى پیامبر اکرم (ص) از کنار گروهى (از جوانان) عبور کرد که سنگ (بزرگى) را جابجا مى کردند، فرمود:  قوى ترین شما کسى است که به هنگام خشم وغضب خویش دارى کند.

بحار الانوار:  77 / 148 ح 67


(40)

قال الامام السجاد (ع): 

ان النبی اجرى الابل مقبلة من تبوک فسبقت العضباء علیها اسامة فجعل الناس یقولون:

 سبق رسول الله. ورسول الله یقول:  سبق اسامة


پیامبر اکرم (ص) در مسیر بازگشت از جنگ تبوک (در حالى که بر شترى سوار بود) با اسامه که بر شترى به نام (غضباء) سوار بود مسابقه داد. (غضباء) از شتر پیامبر (ص) پیشى گرفت، مردم تماشاگر فریاد زده و مى گفتند:  رسول خدا (ص) برنده شد.
ولى رسول خدا (ص) مى فرمود: ـ اینطور نیست ، بلکه من باختم و اسامه برنده شد.

بحار الانوار:  102 / 190 ، ووسائل الشیعه:  13 / 351 .


خدایا تو را شکر می‌کنم

                                                                                             

 

خدایا تو را شکر می‌کنم.

خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا آفریدی.

خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا انسان آفریدی.

خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا انسان مسلمان آفریدی.

خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا انسان مسلمان شیعه آفریدی.

خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا انسان مسلمان شیعه ایرانی آفریدی.

..............

خدایا تو را شکر می‌کنم.چرا که به من اجازه داده‌ای که شکر تو را به جا آورم و اندیشه و زبان و قلم من را قادر ساختی تا بتواند قطره‌ای از اقیانوس بی‌کران وجودت را شاکر باشد.

خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا آفریدی.چرا که مرا لایق دانستی تا به اراده و خواست تو در این جهان هستی قدم گذارم تا شاید بتوانم ذره‌ای از وجود با عظمتت را درک کنم.

خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا انسان آفریدی.چرا که به گفته خودت انسان اشرف مخلوقاتت می‌باشد و تو چه کریمی که من را جزء اشرف مخلوقاتت قرار دادی.

خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا انسان مسلمان آفریدی.دینی که کاملترین و آخرین فرمانهایت را برای سعادت و خوشبختی انسان به قلب و سرشت بهترین مخلوقت،محمد مصطفی(صلوات الله علیه و اله) هدیه کردی و مرا لایق دانستی که از پیروان دین پیامبر خاتم باشم.

خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا انسان مسلمان شیعه آفریدی.والاتر و عاشقانه‌تر از این چه، که علی (علیه‌السلام) را ولی و جانشین آخرین نبیت قرار دادی و چه شکری بهتر از این که عشق و ارادت چهارده نور مقدس را در دلم نشاندی که با این بذل و بخششت خیر دنیا و آخرت را برایم به ارمغان آوردی.

خدایا تو را شکر می‌کنم که مرا انسان مسلمان شیعه ایرانی آفریدی.و چه زیباست در میان قومی قدم به عرصه وجود نهادم که آوازه شیر زنان و دلیر مردانش زبانزد خاص و عام است و می‌توان تجلی آن را در ایمان،استقامت،شجاعت،دلیری و استواری مردم این  آب و خاک در نبرد با دشمن متجاوز در هشت سال دفاع قهرمانانه ملت ایران جستجو کرد.

و باز خدایا تو را شکر می‌کنم....

 

 

غیبت و راههای درمان آن

نوزدهمین حدیث از چهل حدیث حضرت امام خمینی(ره) در خصوص غیبت، راههای ترک این گناه و گناه شنیدن غیبت است.

این مبحث با روایتی از امام صادق علیه السلام شروع می شود: امام به نقل از رسول خدا(ص) فرمودند:" غیبت در دین مرد مسلمان سریع تر از مرض اکله در درونش اثر می گذارد و رسول خدا(ص) فرمود:

نشستن در مسجد در انتظار خواندن نماز عبادت به حساب می آید، تا زمانی که از او چیزی سر نزند. از آن حضرت سوال شد چه چیز از او سر نزند؟ حضرت فرمود: غیبت از او سر نزند."

مرض اکله، دردی است که وقتی در عضوی از اعضای بدن پیدا می شود، آن عضو را می خورد و نابود می کند. منظور حدیث این است که همان طور که وقتی مرض اکله در بدن پیدا شود، عضو مبتلا را می خورد و نابود می سازد، غیبت کردن هم همین تاثیر را نسبت به دین شخص دارد.

 

معنای غیبت

فقها تعاریف فراوانی برای غیبت داشته اند و معیارهایی در این خصوص ارائه کرده اند. شیخ شهید در کتاب کشف الریبه ملاک غیبت را اینگونه معنا کرده است که:

" هرگاه کسی در غیاب دیگری سخنی نسبت به او بگوید که عرفاً و در نزد مردم نقص و عیب به حساب می آید و قصد وی از این کار سرزنش و یا برملا کردن نقص او باشد، مرتکب غیبت شده است."

همچنین ابوذر می گوید: از رسول خدا(ص) پرسیدم که غیبت چیست؟ حضرت فرمودند:" غیبت عبارت است از اینکه نسبت به برادرت چیزی بگویی که او از آن خوشش نمی آید. ابوذر پرسید: حتی اگر این صفت و ویژگی در او باشد؟- باز هم غیبت، به حساب می آید؟- حضرت فرمود:" اگر- آن صفت- در او باشد، غیبت است؛ والا تهمت به حساب می آید."

روشن است که منظور برادر در این روایت تنها برادر نسبی نیست، بلکه برادر ایمانی را هم شامل می شود. منظور از اکراه نیز چیزی است که عرفا عیب و نقص به حساب می آید و قصد مذمت و گفتن نقص هم در روایت مستتر و تلویحا آمده است؛ والا اگر از راه لطف و مرحمت چیزی در خصوص او بگوید، غیبت صورت نگرفته است.

 

اشکال مختلف غیبت

نکته قابل توجه اینکه غیبت کردن تنها با لفظ شکل نمی گیرد، بلکه در بسیاری از موارد غیبت کردن با حرکات اعضا هم مصداق می یابد، چنان که عایشه می گوید:" زنی نزد ما آمد. چون روی خود برگرداند با دست اشاره کردم که کوتاه قد است. رسول خدا(ص) فرمودند: غیبت این زن را کردی."

از روایات درک می شود که افشای آنچه از عیب های مومن پوشیده شده است حرام می باشد؛ چه شخص راضی باشد و چه راضی نباشد، چه قصد برملا کردن نقص در میان باشد و چه نباشد، اما از ملاحظه مجموع روایات برمی آید که قصد، برملا کردن نقص است که این افشاگری را حرام می کند مگر این که اصل مورد از مواردی باشد که اظهار آن حرمت شرعی داشته باشد مثل معصیت که خود معصیت کننده هم نمی تواند اظهار کند.

حتی اگر مومن نسبت به برملا کردن مسائل پنهان خود راضی باشد و قصد برملا کردن نقص و عیب هم در میان نباشد، غیبت به حساب می آید.

 

حرمت غیبت اجماعی است

حرمت غیبت اجماعی و بلکه از ضروریات فقه است. مهم ، توجه به پیامدهای آن است که امید است با اندیشیدن در این پیامدها به آن مبتلا نشویم و اگر مبتلا هستیم، به زودی برگردیم که اگر با این صفت از دنیا برویم، رسوایی در قیامت را به دنبال دارد و صورت ملکوتی آن همان است که در سوره مبارکه حجرات آیه 12 آمده است:" ... آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت برادر خود را بخورد، در حالی که مردار است...؟!"

از آن جا که غیبت کننده در دنیا آبروی مردم را دریده است- مانند حیوانی که بدن مردم را پاره می کند- در قیامت صورت ملکوتی این عمل- خوردن مردار- به او برمی گردد.

در روایت آمده است که رسول خدا(ص) مردی را به خاطر ارتکاب زنا سنگسار نمود. یکی از حاضران به رفیقش گفت:" این مرد در جایگاه خود مثل سگ کشته شد." سپس رسول خدا(ص) با آن دو نفر از مرداری عبور کردند. پیامبر(ص) به آنها فرمود: " با دندان های خود از این مردار بکنید." آنها گفتند: یا رسول الله؛ آیا از گوشت مردار بخوریم؟

پیامبر(ص) فرمود: آنچه از برادر خود به شما رسید تعفن آن بیش از این است.

 

عذاب برای غیبت کننده

در برخی روایات هم آمده است که در روز قیامت غیبت کننده گوشت خود را می خورد.

مرحوم شیخ صدوق به سند خود از امام علی(ع) نقل می کند که در ضمن موعظه های خود به نوف البکالی فرمود:"... از غیبت دوری کن، زیرا غیبت نان و خورش سگهای آتش است. ای نوف! دروغگوست کسی که فکر می کند حلال زاده است در حالی که گوشت های مردم را با غیبت کردن می خورد." در روایت دیگری از پیامبر اکرم(ص) آمده است که :" کسی که فرد مسلمانی را غیبت کند، روزه اش باطل گردد و وضویش شکسته شود و در قیامت در حالی محشور می شود که از دهانش بویی بدتر از مردار به مشام می رسد، به طوری که اهل قیامت از بوی او در عذاب خواهند بود."

همچنین انس بن مالک به نقل از رسول خدا(ص) می گوید:" در شب معراج بر قومی گذر کردم که روی خود را با چنگال خویش خراش می دادند. از جبرئیل پرسیدم: اینها چه کسانی هستند؟

گفت: اینها کسانی هستند که غیبت مردم را می کردند و آبروی مردم را می بردند."

کسی که تلاش می کند عیب های پوشیده مردم را برملا کند، خداوند او را رسوا خواهد کرد. چنان که امام صادق(ع) به نقل از رسول خدا(ص) فرمود:" ای کسانی که به زبان اسلام آورده اید و ایمان به قلب شما وارد نشده است! مسلمانان را سرزنش نکنید! و عیب های پوشیده آنها را جستجو نکنید! زیرا کسی که پوشیده های آنها را جستجو کند، خداوند پوشیده هایش را جستجو کند، افتضاح نماید، اگر چه در خانه اش باشد."

فردی که عیب های پوشیده مردم را افشا می کند؛ چون مردم ناموس الهی اند، هتک حرمت الهی کرده است. پس در این عالم و آن سرا رسوا خواهد شد.

در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده که رسول خدا(ص) در معراج از خداوند پرسید:

" ای پروردگار! حال مومن نزد تو چگونه است؟ فرمود، ای محمد! کسی که دوستی از من را اهانت کند، پس همانا به محاربه با من اقدام کرده است..."

در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام آمده است که غیبت کردن سبب خروج از ولایت الهی و ورود در ولایت شیطان می شود.

 

غیبت حق الناسی است که ...

غیبت از جمله گناهانی است که علاوه بر جنبه حق اللهی، جنبه حق الناسی هم دارد.

رسول خدا(ص) در ضمن سفارشات خود به ابوذر فرمود:" از غیبت کردن بترس که آن از زنا شدیدتر است؛ پرسیدم: ای رسول خدا! به چه علت؟ حضرت فرمود: چون زنا کننده اگر توبه کند، خداوند او را می آمرزد، اما غیبت آمرزیده نشود مگر این که صاحبش( غیبت شونده) را راضی کند."

پس چه بسیار افرادی که گرفتار حق الناس شوند و در قیامت شخصی از او راضی نگردد!

روایت دیگری در این زمینه از رسول خدا(ص) گویای تاثیرغیبت در از بین بردن نیکی های بنده است. آن حضرت فرمود:" آتش در سوزاندن و از بین بردن چیز خشک از غیبت در نابودن کردن نیکی های بنده سریع تر نیست؛ چنان که در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است که در روز قیامت شخصی در نامه عمل خود نیکی های خود را نمی بیند. چون از این امر سوال می کند به او گفته می شود چون غیبت کردی، عمل تو از بین رفت.

 

آسیب های اجتماعی غیبت

گناه غیبت نه تنها موجب فساد در ایمان و اخلاق شخص و رسوایی او در دنیا و آخرت می گردد، بلکه مفاسد اجتماعی و بشری را هم به دنبال دارد.

از مقاصد بزرگ انبیاء علیهم السلام تشکیل مدینه فاضله و جامعه ای نیکوست، و این مهم زمانی به وجود می آید که مردم با یکدیگر الفت و محبت داشته باشند، به طوری که افراد همگی به منزله یک شخص باشند و در این صورت چنین طایفه و ملتی بر طوایف و ملتهای دیگر پیروز خواهند شد، همان طور که مسلمین صدراسلام بر اثر همین اتفاق و وحدت بر حکومتهای بزرگ آن پیروز شدند. بر اساس آنچه گفته شد و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، مسلمین مامور و موظفند که با یکدیگر دوستی و مودت ورزند؛ و طبعاً آنچه این دوستی را می افزاید مطلوب و پسندیده است و هر چه از این دوستی و مودت کم کنند، ناپسند است و واضح است که غیبت کردن موجب کینه و دشمنی و بغض می شود و از این رهگذر وحدت اجتماع از بین می رود، و این از آسیب های اجتماعی غیبت است و لازم است برای پرهیز از این ضرر بزرگ از این عمل زشت دور شوند.

 

راه درمان غیبت

برای درمان این بیماری از دو راه علم و عمل باید استفاده نمود.

درمان علمی: درمان علمی این گناه آن است که شخص در پیامدهای این گناه بیندیشد و این پیامدها را با آنچه از این گناه عایدش می شود، مقایسه کند، از این مقایسه وی تشویق می شود که این عمل را ترک کند؛ زیرا او با این گناه از چشم مردم می افتد، رسوای دو عالم می گردد، بغض و کینه و دشمنی ایجاد می کند. هرگاه این پیامدها را با چند لحظه یاوه سرایی و بذله گویی مقایسه کند، پی خواهد برد که با غیبت کردن چه خطای بزرگی مرتکب شده است.

ای عزیز! با بندگان خدا که مورد دوستی خداوند هستند، محبت قلبی داشته باش! مبادا با محبوب حق، دشمنی ورزی که خداوند در این صورت ترا از رحمت خود دور می سازد. قدری در آثار دنیایی و اخروی غیبت اندیشه کن و در صورت های وحشتناک این گناه در قبر و قیامت تأمل نما و به اخبار و احادیثی که در این زمینه وارد شده است دقت کن و میان چند دقیقه بذله گویی و نتایج این گناه مقایسه ای به عمل آور. در این صورت از این گناه پرهیز خواهی کرد.

وانگهی اگر کسی غیبت دیگری می کند به این انگیزه که با او دشمن است، چگونه حاضر می شود نیکی هایش را به دشمنش منتقل کند و گناهان دشمن را به نامه عمل خود وارد کند؟ چنان که در روایات به این پیامد غیبت اشاره شده است.

درمان عملی: آنست که به هر زحمتی هم که شده، عنان نفس زبان را به دست بگیری تا به مرور زمان به راحتی از غیبت کردن پرهیز نمایی. و سعی کنیم که خوبیهای مردم را ببینیم و به دنبال معایب آنها نباشیم.

آورده اند که حضرت عیسی(ع) با عده ای از حواریون از جایی عبور می کردند که به مردار سگی برخوردند. همراهان گفتند: چه مردار بدبویی! حضرت عیسی(ع) فرمود: چه دندانهای سفیدی دارد.

آنها نقص مردار را دیدند و حضرت عیسی کمال آن را گوشزد کرد.

چقدر خوب است بیش از آنچه به عیب های دیگران توجه کنیم به دنبال کشف عیبهای خود باشیم. چنان که رسول خدا(ص) فرمود:

" خوشا به حال کسی که مشغول بودن او به عیبش، او را از عیب جویی دیگران باز دارد."

 

گوش دادن به غیبت نیز حرام است

همانطور که غیبت کردن حرام است، گوش دادن به غیبت هم گناه به حساب آمده و حرام می باشد. از برخی روایات استفاده می شود که گوش کننده غیبت همانند غیبت کننده است؛ چنان که امام علی(ع) فرمود:" گوش کننده به غیبت، نیزغیبت کننده است."

از برخی روایات استفاد می شود که رد کردن غیبت واجب است و در روایتی از رسول اکرم(ص) رد کردن غیبت را باعث دفع شر و بدی از غیبت کننده عنوان نموده اند. امام صادق علیه السلام به نقل از رسول خدا فرمود:" آگاه باش کسی که بر برادر خود منت بگذارد و غیبتی را که در مجلسی درباره او شنیده است رد کند، خداوند متعال هزار باب از بدی در دنیا و آخرت از او رد می کند و اگر با وجود توانمندی از این کار خودداری ورزد، برای او مثل گناه کسی است که هفتاد بار او را غیبت کرده باشد، خواهد بود."

روایت دیگری در این زمینه از رسول خدا(ص) آمده است. آن بزرگوار فرمود:

" ای علی! کسی که نزد او برادر مسلمانش غیبت شود و بر یاری کردن برادرش- دفع غیبت او- توانا باشد و او را یاری نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت رسوا می کند."

نکته ظریفی را مرحوم شیخ انصاری در تفسیر این روایات آورده و آن این است که مقصود از یاری رساندن غیبت شونده غیر از نهی از غیبت است؛ بلکه منظور آن است که هرگاه غیبت کننده عیبی دنیایی را مطرح کرد، شخص در جواب بگوید اینها که عیب نیست؛ بلکه گناه کردن عیب است؛ و اگر عیبی اخروی مطرح کند، برای یاری کردن برادر دینی اش بگوید: بالاخره افراد گاهی مرتکب خطا می شوند بهتر است برای او طلب آمرزش شود نه عیب جویی و غیبت.

نکته دیگر این که گاه شنونده غیبت با برخی حرکات مشوق غیبت کننده می شود، مثلاً وقتی غیبتی می شود مکرر" استغفار" کند یا کلامی مثل " عجب" و... بگوید.

این حرکات غیبت کننده را به ادامه کار تشویق می کند و طبعا حرمت آن محرز و مسلم است.

 

ضد ارزشی به نام حسد


حسد در روایات اسلامى

در روایات اسلامى نکوهش شدیدى از حسد شده، به گونه‏اى که درباره کمتر صفتى از صفات رذیله چنین نکوهشی دیده مى‏شود، به عنوان نمونه کافى است به چند حدیث زیر - که گوشه‌ای از آن احادیث است - نظر بیافکنیم:

- در حدیثى از رسول خدا(ص) مى‏خوانیم: «الحسد یاکل الحسنات کما تاکل النار الحطب؛ حسد حسنات را مى‏خورد همانگونه که آتش هیزم را مى‏خورد.» (17)

تعبیر بالا به خوبى نشان مى‏دهد که آتش حسد مى‏تواند تمام خرمن سعادت انسان و حسنات او را بسوزاند و زحمات یک عمر او را بر باد دهد به گونه‏اى که دست‏ خالى از دنیا برود.

- همین معنى به صورت شدیدترى از امام باقر و امام صادق‏علیهماالسلام نقل شده است، مى‏فرمایند: «ان الحسد یاکل الایمان کما تاکل النار الحطب؛ حسد ایمان را مى‏خورد همانگونه که آتش هیزم را مى‏خورد». (18)

آرى صفت رذیله "حسد" نه تنها خرمن حسنات را مى‏سوزاند که خرمن ایمان را نیز خاکستر مى‏کند. شرح این سخن در تحلیل‏هاى آینده خواهد آمد.

 آتش حسد مى‏تواند تمام خرمن سعادت انسان و حسنات او را بسوزاند و زحمات یک عمر او را بر باد دهد به گونه‏اى که دست‏ خالى از دنیا برود.

- در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان علی(ع) آمده است:« الحسد شر الامراض؛ حسد بدترین بیمارى اخلاقى است‏». (19)

طبق این حدیث هیچ بیمارى اخلاقى بدتر از حسد نیست.

- از همان حضرت نقل شده است که فرمود: «راس الرذائل الحسد؛ سرچشمه صفات رذیله حسد است‏». (20)

- و نیز از همان حضرت در یک تعبیر کنایى آمده است که فرمود: «لله در الحسد ما اعدله بدء بصاحبه فقتله؛ آفرین بر حسد! چقدر عدالت ‏پیشه است، نخست ‏به سراغ صاحبش مى‏رود و او را مى‏کشد!» (21)

- باز از همان حضرت نقل شده که فرمود:« ثمرة الحسد شقاء الدنیا والآخرة؛ میوه درخت‏ حسد شقاوت دنیا و آخرت است‏.»! (22)

- در حدیث دیگرى از امام صادق(ع) آمده است: «آفة الدین الحسد والعجب والفخر؛ آفت دین و ایمان (سه چیز است) حسد و خود بزرگ بینى و فخرفروشى‏». (23)

- امام صادق(ع) مى‏فرماید: هنگامى که موسى بن عمران(ع) با خدا مناجات مى‏کرد چشمش به مردى افتاد که در سایه عرش الهى قرار داشت، عرض کرد: «یا رب من هذا الذى قد اظله عرشک؛ خداوندا این کیست که عرش تو بر سر او سایه افکنده است؟!»فرمود:«یا موسى هذا ممن لم یحسد الناس على ما آتاهم الله من فضله؛ اى موسى! این از کسانى است که نسبت ‏به مردم در برابر آنچه خداوند از فضلش به آنها ارزانى داشته، حسد نورزیده‏ است.» (24)

- در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(ص) مى‏خوانیم: «ستة یدخلون النار قبل الحساب بستة؛ شش گروهند که قبل از حساب الهى وارد آتش دوزخ مى‏شوند به خاطر شش چیز.»

«قیل یا رسول الله من هم؟؛ عرض کردند اى رسول خدا! آنها چه کسانی هستند؟»

«قال: الامراء بالجور، والعرب بالعصبیة، والدهاقین بالتکبر، والتجار بالخیانة، و اهل الرستاق بالجهالة، والعلماء بالحسد؛ زمامداران به خاطر ظلم و بیدادگرى، عرب به خاطر تعصب، کدخدایان و خان‏ها به خاطر تکبر، تجار به خاطر خیانت ‏به مردم، روستاییان به خاطر جهل و دانشمندان به خاطر حسد.»! (25)

به این ترتیب حسد در درجه اول بلاى بزرگ براى دانشمندان است!

- این بحث را با حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(ص) به پایان مى‏بریم (هر چند احادیث در این زمینه بسیار است) فرمود: «انه سیصیب امتى داء الامم! قالوا: و ماذا داء الامم؟! قال: الاشر والبطر والتکاثر والتنافس فى الدنیا، و التباعد و التحاسد حتى یکون البغى، ثم یکون الهرج!؛ به زودى بیمارى (بزرگ) امت‌ها، امت مرا فرامى‏گیرد! عرض کردند: بیمارى(بزرگ) امت‌ها چیست؟ فرمود: هوسرانى و عیاشى و فزون‏طلبى، مسابقه در دنیاپرستى، اختلاف و نفاق و حسد نسبت‏ به یکدیگر و سرانجام به ظلم و ستم و سپس به هرج و مرج مبتلا مى‏شوند!» (26)

پی نوشت‌ها:

17- المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه 325.

18- اصول کافى، جلد 2، صفحه‏306، حدیث 1 و 2.

19- غررالحکم، شرح فارسى، جلد 1، صفحه 91.

20- همان.

21- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، جلد 1، صفحه‏316/ بحارالانوار، جلد 70، صفحه 241.

22- غررالحکم.

23- المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه‏327.

24- بحارالانوار، جلد 70، صفحه 275.

25- المحجة البیضاء، جلد 5، صفحه‏327.

26- همان مدرک، صفحه‏326.