فراق

دلم از فراق خون شد چه گویم از جدایی
نظری به من نداری به طریق آشنایی
همه شب به یاد رویت بفشانم اشک حسرت
به امید آن که آبی به برم به دل ربایی
من بی تو را چه سازم؟که چنین اسیر یارم
نه رها کنی ز بندم نه کشی ز بینوایی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد